عرفان یعنی چه...؟
عرفان واژه ای ست با طیف معنایی مثبت به معنای شناخت. معنای لغوی عرفان به زبان عرب یعنی "شناخت و دانستن پس از نادانی " یعنی نگاه دقیق به زندگی - نگاه عمیق به زندگی و این زمانی میسر است که انسان خودش و ذهنش را از خرافات و وابستگی به ادوار و قوم ها و باورها و گذشته و آینده رها سازد. یعنی انسانی که فکر مستقل دارد یعنی انسانی که ادوار و قوم ها و باورها از طریق او سخن نمی گویند...یعنی انسانی تازه نه دست دوم .
ما زندگی نمی کنیم که فقط پیر شویم بلکه بایستی رشد پیدا کنیم اینها دو چیز متفاوتند. پیر شدن از هر حیوانی بر می آید ولی رشد کردن امتیاز ویژه انسان است. رشد کردن یعنی حرکتی پیوسته به اعماق اصل زندگی نه عکس زندگی..عکس وسیله است وصل به عکس همان دچار به تئوری توهم است و رونق بازار و دکان روانشناسان
تو نمی توانی غرور داشته باشی و همزمان رشد کنی با غرور می توان پیر شد امّا رشد کردن را باید فراموش کنی. تو با نفس و احساس عنانیت هم نمی توانی رشد کنی اما پیر شدن را چرا...یک عالم در بیرون از خود جستجو می کند در حالی که یک عارف در درون خود جستجو می کند با کشتن خود ذهنی-
معنای عرفان در اصطلاح عرفان اسلامی نام علمی از علوم الهی که موضوع آن شناخت و معرفت حق و اسماء و صفات ذات آفریدگار است.
عرفان را به زبان اروپایی " میستیزم " می گویند که از ریشه میسته یونانی اشتاق یافته و به معنای " مهرم و سرسپرده " می باشد و بعدها عرفان به معنای وصول به حق از طریق کشف و شهود معنا یافت و "میستیک " به معنای انسان عارفی که به معرفت غیبی رسیده باشد ترویج یافت...
به طور کلی می توان گفت عرفان جریانی جهانی است که به چیستی و چگونگی ماهیت هستی هدفداری آفرینش- فرجام و عاقبت انسان و راه رستگاری می اندیشد. این طیف در تمامی مکاتب عرفانی قابل طرح است. طریق عرفان طریق تصفیه باطن و تخلیه سر و ضمیر و روح انسانی است تا انسان را به کمال رساند. اما در این باب نظر عرفان اسلامی از ویژگی خاصی برخوردار است- آنها پایه و مایه زبان عارفان را عشق میدانند... زیرا معتقدند عرفان هیچ عارفی را جداگانه و نظام وار نمی توان بررسی کرد- لذا هیچ مکتبی و هیچ مذهبی نمی تواند ادعا کند که عرفان تنها از یک طریق و آن مکتب حاصل می شود.
عرفان به معنای کشف و شهود را در غرب به عنوان "اشراق" می شناسند و البته در شرق عمدتا شهاب الدین سهروردی را نماینده این طرز فکر می دانند و در حقیقت آنچه در مکاتب صوفیه شرقی به عنوان عرفان مطرح می شود- سلوکی عملی است که برگرفته از منابع غنی عرفانی است.
در تاریخ فلسفه و عرفان ایران شیخ سهروردی را احیا کننده و مروج حکمت ایران باستان می شناسند. آگاهی عرفانی آگاهی وسیعی است اما هر انسانی توان بالقوه رسیدن به آن را ندارد مگر آنکه از وابستگی های فکری به خرافات به ادوار به سنتها به منیت به غرور و بالاخره از ذهن سالاری رهایی یابد...
این اعتقاد در عرفان شرق همواره بوده است و در عقاید فلسفی غرب نیز تلویحا به آن اشاره شده است.پس عرفان مکتب یا مذهب خاصی نیست که در طول سلسله ادیان و مذاهب و مکاتب واقع شده باشد بلکه حقیقتی است که در عرض همه آنها قرار گرفته و همه کس می تواند با مجاهدت و صفای باطن به آن نائل شود و به قول ابن سینـــــا در اشارات و تنبیهات " حدیث معرفت را تفهیم نتوان کرد "
اقتباس از جبران خلیل جبران و شری
relatie tussen zelfkennis en gezondheid